(کاش)
کـاش بین من و تو فاصله بسیار نبود
کاش بین من و تو واسطه در کار نبود
درفراقت شب و روز گریه کنم ازسرسوز
کـاش بین من و تو عشق گرفتـار نبود
انتظار تو کشــم تا که شبــی باز آیی
کاش بین من و تو حسرت دیـدار نبود
دوست دارم که زنم حرف دلم با دل خود
کـاش بین مـن و تـو خط و نوشتـار نبود
تـا بـه کی دیـده کنم تـر زغم هجـرانت
کـاش بیـن مـن و تـو گفته و گفتار نبود
از مـن اصـرار ببینم رخـت از تو انکار
کـاش بیـن من و تـو اینهمه اصـرار نبود
بیـن ما خـار کشـد پرده نبینم رویت
کاش بین من وتو هرگز هم این خارنبود
گرچه واقف بود این دل که نخواهم دیدت
کاش بین من و تو هرسخن اشعـار نبود