روزگاری خوش و خرم
نه چنان سرد نه چنان گرم
خواهم از خالق خویش
روزگاری که نهد بوسه لبخند بر لب
لحظه ای گریه کنم
لحظه ای خنده کنم
چون تنوع زیباست
نفرتم آید از این بی رنگی
که همه ظاهر خوب دارن و اما باطن
پشت آرایش تند مخفی هست
بس که این ثانیه می گذرند تند و سریع
ما نفهمیده رویم سوی جهان ابدی
روزگاری خوش و خرم
که در آن ثانیه ها ارزش ماندن دارند
پشت هر لحظه شب خفته یکی صبح امید
که خبر می دهد از آمدنش بوی نسیم
من و بلبل
به هوای گل خود منتظریم
شاید آید ز ره دور
شاید هم ......................
ما هنوز منتظریم
باز خدا
شعرتون خیلی جالبه بود . موفق باشید ...........
با تبادل لینک موافقید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟