شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

امروز

کاش دیشب 

زیر آن سرمای سخت 

زیر آن باران سرد 

هر دو پایم 

سست میشد 

هر دو چشمم 

خواب می رفت 

بر کف خیس خیابان 

روح می رفت از تن من 

مرگ می آمد سراغم 

تا که امروزی نبود

نظرات 4 + ارسال نظر
اکرم جمعه 6 آذر 1388 ساعت 23:26 http://halgeh.blogfa.com/

این احساس یه حس درونی است که از ته وجود هر کسی به شکلی می جوشد.
مرگ یعنی پایان آرزوها و آرزوی مرگ کردن یعنی هنوز به زندگی امیدوار هستی همیشه زنده و پر امید باشی

دریا سه‌شنبه 10 آذر 1388 ساعت 01:14 http://1etefag.blogfa.com

سلام دوست عزیز
اومدم ولی دیدم برخلاف گفته ات لینکم نکردی و ناراحت شدم

دریا سه‌شنبه 10 آذر 1388 ساعت 01:24 http://1etefag.blogfa.com

اوه شرمنده الان دیدم که لینکم کردی

ممنون بازم سر بزن بهم

شیما دوشنبه 16 آذر 1388 ساعت 07:57 http://just-a-day.blogsky.com

مثل همیشه بی نظیر....
پر از احساس خالص و صاف...
عیدت مبارک باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد