امشب
سر به بالش می نهم
با خیالی راحت و آسوده من
فکر تو کردم ز سر بیرون
تو می دانی چرا
دور کردم ز خودم
انتظاری که مرا
پای به بند تو نگه داشته بود
من کنون از همه کس، از همه جا بیزارم
از تو
از عشق
از سخن های محبت آمیز
از نگاه های ترحم انگیز
من از اینکه همه شب تا دم صبح
انتظار تو کشم بیزارم
من از اینکه شده کارم
ز جهان شکوه کنم بیزارم
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای!!!!!!!
سال ها من از این هجر و جدایی
چه سخن ها گفتم
من چه بد گویی از این داغ جدایی کردم
من کنون از همه ببخش خواهم
بعد یک عمر شبی خواهم خفت
فکرم آزاد شده
از همه افکار توهم آمیز
من به قلبم
نه کنون عشقی هست
نه غمی
سلام
آپ شدم
مرسی که اومدید .....
روزاتون یاسمنی با شعرای خوبتون