کاش بودی
تا که با عشق تو سر می کردم
لحظه هایی که برایم سخت است
لحظه هایی که در آن دم زهمه بیزارم
کاش بودی
تا که در خلوت تنهایی خود
از نفس های تو من
روح تازه به تنم می دادم
کاش بودی و مرا می دیدی
که چقدر دلتنگم
که چقدر تنهایم
شدم انکار در این چرخش دواره گرفتار
با دلی خسته و بیمار
کاش بودی
دانم که تو نیستی
ولی امشب چه کنم
به تو محتاجم
بیش از هر وقت دگر
کنم این جمله چه بسیار به تکرار
کاش بودی...کاش بودی....کاش بودی
دیدم الان آپ کردی گفتیم یه سری به سرای شما بزنیم دیگه عادت کردیم به خانه ی شما
نیستی ولی رزوی بودنت با من است.
سلام
شعر زیبایی بود....کاش....
شاد باشید