شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج
شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج
گوشه ای در کنج خانه
می نشینم عاشقانه
هر شبانه
با بهانه
منتظر شاید بیایی
سال ها تنهای تنها
با دلی لبریز غم ها
شکوه کردم از زمانه
کی میایی؟
......
.....
((آراز))
م.ن آراز
پنجشنبه 23 آبان 1387 ساعت 22:52
سلام آراز جان
شعر نیمایی قشنگی بود
در ضمن ممنون بابت نظرات خوبت
برای بهبود فعالیت انجمن
برنامه های جدیدی طرح کردم
حتما بیا
منتظرم
موفق باشی
[گل]
سلام دوست مهربان
زیبا بود مثل همیشه
به فریاد رسیدم
سکوت در جا مرد ...
سلام
زیبا بود. اما فکر می کردم واسه آپ خبرم می کنید!!!!
به روزم و منتظر نظرای شما
سلام. بهت تبریک میگم خوب منویسی.
سلام خیلی خوب مینویسی بهت تبریک می گم.
عالی...زیبا و پر از احساسس....
و مخصوص این حال بد من...
اجازه میدید این شعرتون رو بزارم روی وبلاگم؟
البته اسمتون رو میزارم هاااا
بله عزیزم
چرا که نه
خوشحال میشم
ایوووووول خیلی باحال بود
حال کردم