شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج
شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج
کاش دیشب
زیر آن سرمای سخت
زیر آن باران سرد
هر دو پایم
سست میشد
هر دو چشمم
خواب می رفت
بر کف خیس خیابان
روح می رفت از تن من
مرگ می آمد سراغم
تا که امروزی نبود
این احساس یه حس درونی است که از ته وجود هر کسی به شکلی می جوشد.
مرگ یعنی پایان آرزوها و آرزوی مرگ کردن یعنی هنوز به زندگی امیدوار هستی همیشه زنده و پر امید باشی
سلام دوست عزیز
اومدم ولی دیدم برخلاف گفته ات لینکم نکردی و ناراحت شدم
اوه شرمنده الان دیدم که لینکم کردی
ممنون بازم سر بزن بهم
مثل همیشه بی نظیر....
پر از احساس خالص و صاف...
عیدت مبارک باشه