بخوان بلبل بخوان تو نغمه عشق
بخوان از قدرت و از سلطه عشق
بخوان بلبل که ما در بند عشقیم
بگــو تـو معنـی تــک واژه عشــق
بخوان بلبل تو امشب ما گشاییم
در شـور و شعـف دروازه عشـق
بخـوان بلبل سکـوتت نیست جایز
که پیچید کوه و دشت آوازه عشق
چوخلو بلا گوردی باشیم دنیادا
قلبیمه سن یار نجه ووردون یارا
آللادوب آخـر منی گـتدون هـارا
سنسیز اینان جیسمیده روحوم اولوب
باخسـون اگر باغچادا گول تگ سولوب
Just For You
As I sit here all alone
I think of only you
I think of how I love you
and how you make me feel
I think of what could be
a wish come true
for you to love me too
I'm holding on to my love for you
and hoping one day soon
you will love me
like I love you
عشق یعنی: یک نگاه و یک نظر
عشق یعنی:شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی: درد دل های جنون
عشق یعنی: دیده های پرزخون
عشق یعنی: انتظـار لحـظه ها
عشق یعنی: شمع ها پروانه ها
عشق یعنی: خار و گل آغوش هم
عشق یعنی: فرقت و دوری و غم
عشق یعنی: لحظه دیـــدار یار
عشق یعنی: غصه های بی شمار
عشق یعنی: گریه های روز و شب
عشق یعنی: شکوه های زیر لب
عشق یعنی: هم نفس با گل شدن
عشق یعنی: لحظه ای بلبل شدن
عشق یعنی: رود های پرخروش
عشق یعنی: زندگی پر جنب و جوش
عشق یعنی: مست گشتن از فراق
عشق یعنی: اتحــادی بی نفاق
عشق یعنی: انتظــــــــار آمدن
عشق یعنی: شاد گشتن .پر زدن
عشق یعنی: لحظه وصل و وصال
عشق یعنی: دوری از درد و ملال
عشق یعنی: خـــاطرات بچگی
عشق یعنی: لحظه لحظه زندگی
عشق یعنی: حسرت هم صحبتی
عشق یعنی: قـــدرت بی قدرتی
عشق یعنی: کندن زآن بیستون
عشق یعنی: رفتن از مرز جنـون
عشق یعنی: صد سوال بی جواب
عشق یعنی: حسرت یک لحظه خواب
عشق یعنی: رفتن گرد و غبار
عشق یعنی: بهترین شعر و شعار
عشق یعنی: خارهای تیز و تند
عشق یعنی: یک رقم اما نه رند
عشق یعنی: خفتن آغوش نگار
عشق یعنی: انتظار و انتظار و انتظار
Come live with me and be my Love,
And we will all the pleasures prove
That hills and valleys, dale and field,
And all the craggy mountains yield.
There will we sit upon the rocks
And see the shepherds feed their flocks,
By shallow rivers, to whose falls
Melodious birds sing madrigals.
There will I make thee beds of roses
And a thousand fragrant posies,
A cap of flowers, and a kirtle
Embroidery's all with leaves of myrtle.
A gown made of the finest wool
Which from our pretty lambs we pull,
Fair lined slippers for the cold,
With buckles of the purest gold
Wish we were walking hand in hand down a path strewn with orange, yellow and red fall leaves
Walking together under a florescent canopy, broken here and there with bright morning sunlight
Every time we would come to a sunlit spot, we would pause, and I would take you in my arms and kiss you passionately
Then I would look deep into your eyes, and with a smile, take your hand once again and walk, together, to the next sun dappled opportunity
گفتــم و باور نکـردی عاشقی دیوانه ام
گفتم و باور نکردی دل به مهرت داده ام
سالها من در پی ات هرجا که گفتی امدم
گفتــم و باور نکردی شمعی و پروانه ام