شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

گفتمش عاشق شدم

گفتمش عاشق شدم گفتا که این دیوانگی است

گفتمش دیوانه ام گفتا که نه این سادگی است

گفتمش بی او شبم هرگـــز نمی گـــردد سحر

گفت دانم حال تو این از ســــر بیهودگی است

گفتمش من بهر وصل او روم هــرجا که هست

گفت دانم می روی چون عاشقی دلدادگی است

گفتمش با من چـــــرا دارد ســــر جنگ این فلک

گفت سرنیارم من زکارش باعث شرمندگی است

                                                              

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 21:53

سلام. شعر خودتونه ؟ خیییییییییلی قشنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد