شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

در قفس

هیچ کس یادم نکرد تـا مـن از او یادی کنم

هیچ کس شادم نکرد تا لحظه ای شادی کنم

سنگــدل کــرده مـــرا زندانی غم های خود

یکـــدم آزادم نکـــرد تــا حس آزادی کنم