شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

شعر های من

شراب تلخ می خواهم کشم بر سر روم تا اوج به دریا دل زنم شاید کشد ما را به خود این موج

در قفس

هیچ کس یادم نکرد تـا مـن از او یادی کنم

هیچ کس شادم نکرد تا لحظه ای شادی کنم

سنگــدل کــرده مـــرا زندانی غم های خود

یکـــدم آزادم نکـــرد تــا حس آزادی کنم

گفتمش عاشق شدم

گفتمش عاشق شدم گفتا که این دیوانگی است

گفتمش دیوانه ام گفتا که نه این سادگی است

گفتمش بی او شبم هرگـــز نمی گـــردد سحر

گفت دانم حال تو این از ســــر بیهودگی است

گفتمش من بهر وصل او روم هــرجا که هست

گفت دانم می روی چون عاشقی دلدادگی است

گفتمش با من چـــــرا دارد ســــر جنگ این فلک

گفت سرنیارم من زکارش باعث شرمندگی است

                                                              

عشق حیرت انگیز

   

       Only for you

This inner progressiveness

          of love between two human being           

        is a most marvelous thing        

 

داغ هجران

 

I love you icon

روی دوشم داغ هجران می کشم

بر در دل عکس جانان می کشم

عاشقم باور بکن یکدم مرا

روی سینه شمع سوزان می کشم

کاش بین من و تو

(کاش)

کـاش بین من  و تو فاصله بسیار نبود

کاش بین من و تو واسطه در کار نبود

درفراقت شب و روز گریه کنم از سرسوز

کـاش بین من و تو عشق گرفتـار نبود

انتظار تو کشــم تا که شبــی باز آیی

کاش بین من و تو حسرت دیـدار نبود

دوست دارم که زنم حرف دلم با دل خود

کـاش بین مـن و تـو خط و نوشتـار نبود

تـا بـه کی دیـده کنم تـر زغم هجـرانت

کـاش بیـن مـن و تـو گفته و گفتار نبود

از مـن اصـرار ببینم رخـت از تو انکار

کـاش بیـن من و تـو اینهمه اصـرار نبود

بیـن ما خـار کشـد  پرده  نبینم  رویت

کاش بین من وتو هرگز هم این خارنبود

گرچه واقف بود عارف که نخواهد دیدت

کاش بین من و تو هرسخن اشعـار نبود

کاش بین من و تو

(کاش)

کـاش بین من  و تو فاصله بسیار نبود

کاش بین من و تو واسطه در کار نبود

درفراقت شب و روز گریه کنم ازسرسوز

کـاش بین من و تو عشق گرفتـار نبود

انتظار تو کشــم تا که شبــی باز آیی

کاش بین من و تو حسرت دیـدار نبود

دوست دارم که زنم حرف دلم با دل خود

کـاش بین مـن و تـو خط و نوشتـار نبود

تـا بـه کی دیـده کنم تـر زغم هجـرانت

کـاش بیـن مـن و تـو گفته و گفتار نبود

از مـن اصـرار ببینم رخـت از تو انکار

کـاش بیـن من و تـو اینهمه اصـرار نبود

بیـن ما خـار کشـد  پرده  نبینم  رویت

کاش بین من وتو هرگز هم این خارنبود

گرچه واقف بود این دل که نخواهم دیدت

کاش بین من و تو هرسخن اشعـار نبود

 

 

دوبیتی

جــــدایی بین ما کار زمانه است

درون سینه ام عشق جاودانه است

دلم در حســرت روی مه توست

تمام شعـــــر گفتن ها بهانه است

 

*****************

 

دلی دارم که هست تنـها و خسته

به رویش غصه ها غم ها نشسته

زمن خواهد که تا صبح غم نوازم

ولی افســـــوس ســاز غم شکسته

 

*****************

روی دوشم داغ هجران می کشم

بـر در دل عکس جانان می کشم

عاشقم بـاور بکن یکـــــــــدم مرا

روی سینه شمع سوزان می کشم